• و بازآمدن من تا تو
    با ز امدن توشد تامن
    رویای واپسین بود که واپسینی دیگر با خود می آورد
    وآوردن توتامن
    تاآوردن من تاتو
    در واپسینی دیگر
    همیشه ازعشق آغاز می شود
    و من می اندیشیدم که تومی اندیشیدی
    که رفته بودی تا تو
    وتومی دانستی که من رفته بودم ازمن
    ومی دانستم ومی دانستم
    ومی دانستی ومی دانستی
    زیرا که همیشه ازعشق آغازمی شود
    شاید
    تا
    تای دیگر
    تای دیگرتر
    که تامی شویم
    وتا تر
    تاتوی باتو
    تاعاشقی باپاییزدر گذار از بهار وتابستان
    شعر فرامرز سلیمانی وکاری از زهره خالقی



     ·  ·  · 6 hours ago
  • به کشت و گشت
    واداشته ست
    ...
    See More